قرآن مجید و مباحثی از زبان شناسی جدید
این مقاله به بررسی سه موضوع ذاتی یا اکتسابی بودن زبان، لایه ای بودن زبان و اختصاص زبان به نوع انسان در زبان شناسی جدید و قرآن مجید می پردازد. در این پژوهش استدلال شده است که از منظر نظریات مطرح شده در
نویسنده: دکتر مهرزاد منصوری (1)
چکیده:
این مقاله به بررسی سه موضوع ذاتی یا اکتسابی بودن زبان، لایه ای بودن زبان و اختصاص زبان به نوع انسان در زبان شناسی جدید و قرآن مجید می پردازد. در این پژوهش استدلال شده است که از منظر نظریات مطرح شده در زبانشناسی جدید انسان با نوعی آمادگی یادگیری زبان که به صورت ذاتی در انسان به ودیعه گذاشته شده است متولد می شود. زبان همچنین دارای دو لایه است که یک لایه دستور زبان هانی را شکل می دهد و لایه دوم که صورت فعلیت یافته زبان های گوناگون را شکل می دهد. در خصوص اختصاص زبان به نوع انسان، علی رغم شواهدی که در خصوص زبان حیوانات به دست آمده است پرنفوذترین مکتب در زبان شناسی زبان را مختص نوع انسان می داند. یافته های قرآن کریم نیز ظاهراً ذاتی بودن زبان را به صورتی که تعریف شد تأیید و دو سطح زبان را از هم متمایز ساخته است. در خصوص اختصاص زبان به انسان نیز قرآن کریم ضمن تمایز زبان انسان، حیوانات را دارای زیبایی متفاوت از آنچه که به نظر می رسد و بعضاً متفاوت از اصواتی که از آنها صادر می شود می داند.کلید واژه ها: زبان، سازکار یادگیری زبان، ذاتی بودن زبان، زبان حیوانات، زبان در قرآن، لایه ای بودن زبان، اختصاص زبان به انسان.
1- مقدمه:
قرآن کتاب هدایت است، هدایت از همه گمراهی ها به سوی همه نورها. قرآن به زبان بشر نازل شده است تا انسانی را که در ظلمتکده جهل گرفتار شده است به افق نور و روشنایی علم و معرفت هدایت کند. اگر بناست علم با یافتن رابطه ها و علل معلول ها چراغی را در فضای تاریک زندگی بشر روشن کند چه مرجع و منبعی مطمئن تر از قرآن. چرا که قرآن به سرچشمه علم لایزال الهی متصل است و جهل در آن راهی ندارد.این جستار کوشیده است تا شمه ای از اشاراتی که قرآن در خصوص برخی از مباحث زبان شناسی ارائه کرده است بیان کند و با بیان آن گوشه ای از عمق این اقیانوس بزرگ را خاطر نشان سازد.
2- مباحث مورد بحث از منظر زبان شناسی جدید
زبان شناسی به عنوان دانش نظام مند زبان (فینچ، 2000، ص1) به بررسی مطالعه همه مباحثی که به زبان مربوط می شود می پردازد. بر این اساس در قلمرو این شاخه از دانش بشری مباحث بسیار گسترده و متنوعی جای می گیرد. ذاتی یا اکتسابی بودن زبان، لایه ای بودن زبان و اختصاص زبان به نوع انسان از جمله مباحثی هستند که بسیاری از نظریه های شناخته شده در زبانشناسی برآن استوار گردیده است. در این قسمت ابتدا به معرفی این سه مبحث پرداخته می شود و سپس با یافته های قرآنی در این خصوص مقایسه و تحلیل می گردد.2-1- ذاتی بودن زبان
یکی از مباحث زیربنایی که بسیاری از طرح ها ونظریه ها در زبانشناسی بر آن استوار گردیده است بحث ذاتی یا اکتسابی بودن زبان است. البته آنچه که از ذاتی بودن مورد نظر است توانایی به صحبت کردن به طور ذاتی به زبان خاص مثلاًًً عربی، انگلیسی و فارسی نیست بلکه منظور از ذاتی بودن زبان این است که آیا انسان در بدو تولد، با نوعی آمادگی یادگیری زبان پا به عرصه حیات می گذارد و یا اینکه بدون هیچ آمادگی و استعداد بالقوه ای متولد می شود و زبان را بدون هرگونه سازوکار ذاتی فرا می گیرد.شناخته شده ترین مکتب در زبان شناسی که مبانی نظری خود را بر اکتسابی بودن زبان قرار داده است و آن را مبنایی برای نظرات خود درهمه شاخه های زبان شناسی از جمله در زبان شناسی کاربردی و آموزش زبان قرار داده است مکتب ساختگرای آمریکایی می باشد که «بلومفیلد» برجسته ترین شخصیت آن می باشد. در این مکتب اعتقاد براین است که انسان در بدو تولد با ذهنی عاری از هرگونه پیش زمینه یادگیری زبان متولد می شود. زبان براساس این اعتقاد به صورت مکانیکی و بر اثر شرطی شدن و با قاعده پاسخ به محرک و مانند بسیاری از توانایی های دیگر فرا گرفته می شود. این مکتب تا آخر نیمه اول واواسط دهه اول نیمه دوم قرن بیستم با نفوذترین مکتب در زبانشناسی بود، تا اینکه با طرح نظر چامسکی (1957) که مهم ترین مبانی نظری آن ذاتی بودن زبان است فرو ریخت.
چامسکی (1957) استدلال کرد که کودک با یک آمادگی یادگیری زبان که وی آن را سازکار یادگیری زبان (2) نامید متولد می شود. این آمادگی فطری و ذاتی سبب می شود تا زبان که از پیچیده ترین موهبت هاست به آسانی فرا گرفته شود. وی یادگیری در مدت کم، با داده های ناقص و آسانی، یادگیری را دلیل وجود این موهبت ذاتی دانست. اگرچه نظریه گشتاری زایشی چامسکی (1965) بارها توسط خود او تعدیل شد (چامسکی، 1981، 1995 و... ) اما اصولی چون ذاتی بودن زبان هرگز مورد تردید قرار نگرفت.
2-2- لایه ای بودن زبان
یکی دیگر از بحث هایی که در زبان شناسی جدید در نیم قرن گذشته به صورتی نظام مند مطرح شده است بحث لایه ای بودن زبان است. چامسکی (1965) در نظریه معیار خود استدلال می کند که زبان از دو لایه یا سطح، ژرف ساخت (3) و روساخت(4) تشکیل شده است. بر اساس طرح وی قاعده هایی وجود دارد که ژرف سخت را به دو ساخت متفاوت تبدیل می کند وی این قاعده ها را گشتار (5) نامید. بعدها این نظریه به شکل ملایم تری تعدیل شد و به جای گشتارهای متفاوت و خاص زبانی یک گشتار عمومی به نام آلفا تعریف گردید.صورت تعدیل شده نظر چامسکی (1981 و 1995) بر این نکته ی اساسی تأکید دارد که زبان ها دارای اصول مشترکی می باشند که در همه ی زبان آنها به یک صورت است همچنین مجموعه ای از پارامترها وجود دارد که هر زبان به تناسب گزینه ای از هر پارامتر را بر می گزیند. به عنوان مثال فارسی گزینه حذف فاعل را بر می گزیند و زبانی چون انگلیسی گزینه عدم حذف فاعل. وی بر این اساس ادعا کرد مجموعه ی اصول و پارامترها دستور زبانی جهانی را شکل می دهند.
براساس دستور زایشی چامسکی زبان دارای دو سطح یا لایه است. یک سطح که در ادبیات زبان شناسی زایشی شالوده مشترک همه زبان ها را شکل می دهد و سطح دیگر سطحی است که اختلاف زبان ها را سبب شده است و چند هزار زبان در دنیا را موجب شده است. بر این اساس زبان دارای دو لایه یا سطح است، یک سطح اصول و پارامترهای جهانی است و سطح دیگر سطحی است که تحقق و تبلور زبان های متفاوت را موجب شده است.
2-3- اختصاص زبان به نوع انسان
از دیگر مباحثی که مورد توجه برخی از زبان شناسان قرارگرفته است بحث اختصاص زبان به نوع انسان می باشد از جمله کسانی که در این خصوص موضع سخت گیرانه ای اتخاذ کرده است چامسکی (1965) می باشد که فراگیری حتی ابتدایی ترین صورت های زبان را مطلقاً مافوق توانایی هر موجود زنده غیر انسان می داند. (یول 1996، ص 31) و در تعبیری زبان داشتن حیوان را با پریدن انسان مقایسه می کند و استدلال می کند که یک فرد ممکن است در یک مسابقه پرش چند پا بپرد ولی هرگز به او پرنده نمی گویند. (جانسن، 1995، ص 1) .تحقیقاتی که در خصوص آموزش زبان به حیوانات، اعم از میمون ها، ماهی ها و مرغ ها صورت گرفته است نشان از این دارد که آموزش زبان به صورت موفقیت آمیزی صورت نگرفته است. اما با وجود این شواهدی در دست است که نشان می دهد نظام ارتباطی و یا زبان حیوانات بسیار بیش از آنچه که ما می اندیشم پیچیده است و برخی از ویژگی های عالی زبان انسان را داراست (گاردنر1971، پترسن، 1978، پرمارک 1971، پیربرگ 1991، فوتس 1996، پیربرگ و روبین 1990).
یکی ازاین پژوهش ها آموزش زبان اشاره به شامپانزه ای به نام واشو بود که توانست 1000 علامت اشاره ای را بکار بندد و کلمات مرکبی چون کت پوست خز و کت مویی را با ترکیب واژه ها و علامت ها درست کند. وی توانست برخی از قواعد نحوی را فرا بگیرد و دو جمله با واژگان مشابه و ساختار نحوی متفاوت از هم متمایز کند (فوتس، 1996). درهمین راستا شامپانزه دیگری به نام کانزی توانست 2 تا 3 هزار واژه را فرا گیرد (هاوس، 1995، ص 11) و بالاخره تحقیق دیگری بر روی شامپانزه ای به نام کوکو نشان داد که وی می تواند واژه های جدید برای اشیاء خلق کند و با بکار بستن کلمات موزون ذوق شعری خود را نشان دهد (اچسون، 137، 529) .
تحقیق در خصوص زبان حیوانات منحصر به شامپانزه ها که به انسان شباهت بیشتری دارند نمی باشد. تحقیق در خصوص پرندگان نیز یافته های جالبی به ما داده است. پیربرگ (1991، ص 4) نشان داد طوطی خاکستری به نام الکس توانست رنگ های قرمز، آبی، سبز، زرد، خاکستری، نارنجی و زرشکی را که از نظر برلین و کی (1969) از رنگ های اصلی هستند یاد بگیرد وی همچنین توانست آنچه را دیروز انجام داده بود و آنچه را که قرار بود فردا انجام دهد بیان کند. علاوه براین فری برگ (1998) گزارش کرد که انتقال فرهنگی که یکی از ویژگی های زبان انسان است در پرنده ای موسوم به سر قهوه ای یافت شده است. مارلر (1991) نیز نشان داد که آواز گنجشک هایی که با صدا ضبط شده والدین خود بزرگ شده بودند به طور کاملاً محسوسی متفاوت بود و این پرندگان در ایجاد ارتباط با دیگر پرندگان مشکل داشتند.
علاوه بر پرندگان و میمون ها تحقیق در زبان برخی از گونه های دیگر نیز وضعیت مشابهی را نشان داد. فیچسر و همکارانش (1998، ص 10) ادعا کردند که در پژوهش نشان داده اند که صدای سگ ها در فرانسه و آلمان به لحاظ تحلیل آکوستیکی با هم متفاوت است.
چنین پژوهش هایی نشان می دهد که در خصوص ادعای اختصاص زبان به نوع انسان باید بسیار محتاطانه برخورد کرد. اگرچه تفاوت های محسوس بین زبان انسان و حیوان وجود دارد اما نباید این را به منزله عدم وجود زبان در حیوانات تلقی کرد شاید به اعتقاد نگارنده بخشی از پیچیدگی های زبان انسانی به لحاظ عوامل غیر زبانی باشد. به هرحال باید دراین خصوص جانب احتیاط را نگاه داشت و الفاظ رقیق تر در خصوص عدم وجود زبان حیوانات بکار برد.
3- موارد مورد بحث از منظر قرآن مجید
قرآن مجید در خصوص موارد مورد بحث در این پژوهش اشارات بسیار متقنی ارائه کرده است که دراین بخش به تحلیل آنها می پردازیم. به دلیل ظرافت برداشتن از قرآن، در این تحلیل استناد به تفاسیر معتبر مدنظر قرار گرفته است.3-1-ذاتی یا اکتسابی بودن زبان از منظر قرآن
قرآن کریم در آیه 4 سوره الرحمن می فرماید: «خدا به انسان بیان را آموخت.» این آیه صراحتاً «بیان» را آموختنی می داند که خداوند به انسان آموخته است نه اینکه به انسان داده شده باشد. اینکه بیان آموختنی است اشاره ظریفی در آن است که نکته مورد اشاره این بحث است. از این آیه تلویحاً این مطلب برداشت می شود که انسان قبل از تولد از زبان آنگونه که در ساخت گرایی آمریکایی مطرح است از زبان بیگانه نیست و توانایی های مربوط به زبان متفاوت از سایر قوای شناختی می باشد. علامه طباطبایی (1363،ج 19، 186) «بیان» را کلامی تفسیر کرده است که از آنچه در ضمیر است پرده بر می دارد. وی با تأکیدی که بر اهمیت زبان ذیل آیه مورد بحث دارد، بیان را زبان به صورت عام فرض کرده است. با مقایسه این تعریف. با تعریفی که چامسکی از نظام سازکار زبانی ارائه کرده است و در بند 1-1 ارائه شد، می توان وجوه مشترک فراوانی بین آن دو یافت. از هر دو این بحث چنین مستفاد می گردد که انسان با ذهنی عاری از هرگونه آمادگی یادگیری زبان پا به عرصه حیات نمی گذارد.علاوه بر آیه فوق، آیه 31 سوره بقره نیز به مطلبی اشاره دارد که در این خصوص جالب توجه است. این آیه می فرماید خداوند به انسان اسماء را آموخت و سپس فرشتگان بجز شیطان را به انسان سجده کردند. اینک منظور از اسماء چیست تفاسیر متفاوتی از آن ارائه شده است. برخی آن را آموزش لغت به حضرت آدم و یا افراد خاصی تفسیر کرده اند. و یا اینکه آن را آموزش قرآن به پیامبر گرامی اسلام فرض کرده اند. علامه طباطبایی (1363، ص 188) بر این نکته تأکید می فرماید که انسان دراین آیه شخصی خاصی چون پیامبر و اسماء «قرآن» نیست بلکه انسان به نوع بشر دلالت دارد واسماء وضع اسم و لغت نیست. آیت الله مکارم شیرازی (1365، ج 1، ص176) در توضیح اینکه منظور از اسماء حقیقت زبان است می فرماید که علم اسماء تعلیم کلمات بدون معنا نیست بلکه منظور دادن معانی، مفاهیم و مسماهای آنهاست.
از بحثی که در این بند مطرح شد و همچنین بحثی که در بخش قبل مطرح شد می توان چنین استنتاج کرد که یک برداشت از مفاد این آیه می تواند این باشد که منظور از اسماء توان کدگذاری یا نام گذاری- که از موهبت های بزرگ الهی است می باشد که به نوع بشر داده شده است و با آن می تواند با کد دادن به اشیا و وقایع و پدیده ها توسعه و پیشرفت خود را از انسان نخستین تا انسان امروزی رقم بزند.
بحثی که در این بند ارائه شد نشان می دهد که از منظر قرآن زبان در دو بعد ذاتی است اول اینکه انسان با نوعی آمادگی یادگیری زبان پا به عرصه حیات می گذارد و دوم اینکه به طور ذاتی توانایی نامگذاری و ایجاد رمزهان که اساس توسعه و پیشرفت را سبب شده است به صورت موهبت الهی به انسان داده شده است.
3-2- لایه ای بودن زبان
یکی دیگر از بحث هایی که در بند 2 به آن اشاره شد لایه ای بودن زبان است اگرچه در خصوص چگونگی آن اختلافات جدی است و ادعای چامسکی در طول سالیان تغییر کرده است اما همواره این واقعیت مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است که زبان در دو سطح قابل تعریف است یک سطح همگانی های زبان که به طور ساده دستور جهانی را شکل می دهد و دیگر سطحی که تبلور زبان های متنوع و کم و بیش متفاوت را شکل می دهد. قرآن کریم نیز با ظرافت خاصی بین این دو تفاوت قائل شده است به این صورت که واژه لسان را در معنی زبان به شکل تبلور یافته و به فعلیت رسیده آن در قلب زبان اقوام و ملت ها بکار گرفته است. مانند:لسان عربیا... و لسان الذی یلحدون ایها عجمی (نحل آیه 103)
و... هذا کتب مصدق لساناً عربیا (احقاف آیه 12)البته لسان علاوه بر این معنا به معنی فصاحت کلام، در معنی مادی زبان و آهنگ صدا بکار رفته است (نگارنده، 1375) با وجود این لسان و بیان در دو معنای متقابل یکی زیر ساخت و یا به تعبیری فنی تر دستورجهانی که همه زبان بدون در نظر گرفتن صورت به فعلیت رسیده ی آن و دیگری در معنای صورت به فعلیت رسیده زبان از هم متمایز شده اند. البته این نکته نیز نباید فراموش شود که تفاوت این دو از زاویه های متفاوت و نگرش های مختلف قابل بررسی است و شاید فرد و یا افراد دیگری بتوانند تفاوت این دو را به گونه دیگری توجیه کنند ولی به هرحال برداشتی که از تمیز این دو در این بحث شد قابل ملاحظه می باشد.
3-2- اختصاص زبان به نوع انسان
سومین بحثی که می توان در قرآن کریم در خصوص زبان پیرامون آن به مطالعه و تحقیق پرداخت بحث اختصاص زبان به نوع انسان است. به این معنا که اساساً آیه زبان تنها به انسان تعلق دارد و یا اینکه زبان ویژگی اختصاصی نوع بشر نیست و موجودات دیگر نیز ازآن بهره مند می باشند. قرآن در این خصوص نیز شواهدی بدست می دهد که بسیار جالب توجه است. قرآن کریم از یک طرف «آموختن بیان به انسان» را جزء ویژگی مهم انسان بر می شمرد (الرحمن، آیه 4) و همچنین آموختن اسماء را شاهدی بر تفوق انسان بر فرشتگان می انگارد و از طرف دیگر شواهدی به دست می دهد که موجوداتی چون پرندگان و مورچگان از زبان نسبتاً پیچیده ای برخوردارند.قرآن کریم در آیه 26 سوره نمل از زبان حضرت سلیمان مطلبی به این مضمون نقل می کند که به آنها زبان پرندگان تعلیم داده شده است. این نشان می دهد که اولاً پرندگان دارای زبان هستند و ثانیاً زبان پرندگان یادگرفتنی می باشد. البته همچنان که مفسرین بزرگی چون علامه طباطبایی (1363، ج15، ص542) و آیت ا.. مکارم شیرازی (1362، ج15، ص242) اذعان کرده اند صحبت کردن پرندگان معجزه نبوده است که خاص زمانی خاص باشد چرا که در آیه ی دیگر که به آن اشاره خواهد شد حضرت سلیمان می فرماید این موهبت به من، پدر و مادرم تعلیم داده شد. بدیهی است که مادر حضرت سلیمان پیامبر نبوده است از طرف دیگر درزمانی بسیار دورتر امامان معصوم نیز توانایی تکلم با حیوانات و پرندگان را داشته اند.
اینکه آیا زبان پرندگان که قرآن از آن سخن گفته است صرفاً جملات و کلمات تقلیدی است که از پرندگانی چون طوطی و مینا سراغ داریم و یا اینکه زبانی چون زبان انسان می باشد. آیات 20 الی 26 سوره نمل مکالمه طولانی حضرت سلیمان و هدهد را بیان می کند در این مکالمه نوع آوری هایی در بیان مطلب دیده می شود که نمی تواند تقلیدی باشد به لحاظ ساختار نیز ساختار عالی دارد که این نشان می دهد زبان پرندگان بسیار متفاوت از تقلید از کلمات و صداهای محدود است.
مورد دیگری که قرآن در خصوص زبان حیوانات اشاره شده است ماجرای ورود حضرت سلیمان به وادی مورچگان است. قرآن کریم در آیه 18 سوره نمل می فرماید چون حضرت سلیمان وارد وادی مورچگان شد. یکی از مورچه ها به سایر مورچه ها گفت واردخانه های خود شوید چرا که سلیمان و سپاهیان نمی فهمند (متوجه شما نمی شوند). قرآن کریم در ادامه می فرماید حضرت سلیمان لبخندی زد و از خدا خواست تا به سبب نعمتی که به پدرش و مادرش داده شده است شاکر باشد. علاوه بر اینکه این آیه نشان می دهد سخن گفتن پرندگان و یا اساساً حیوانات معجزه نبوده است و این موهبت به شخصی که پیامبر نیست تعلیم داده شده است، به نکته جالب دیگری اشاره دارد که بسیار جالب توجه است. این نکته آن است که قرآن از سخن گفتن موجودی سخن می گوید که صدایی از او نمی شنویم معلوم می شود زبان حیوانات متفاوت از صدایی می باشد که ما قادر به شنیدن آن هستیم این درست چیزی است که آزمایش مارلر (1991) که در بند 1-3 به آن اشاره شد نیز ثابت کرده است و آن اینکه صدای ضبط شده مادر گنجشک های تحت آزمایش نتوانست مانند صدای مستقیم والدین آنها رفتار کند و آنهایی که با صدای ضبط شده تربیت شدند در ایجاد ارتباط با سایر گنجشک ها به مشکل برخوردند.
نتیجه گیری
در این پژوهش ابتدا بحث ها و یافته های زبان شناسی جدید در خصوص ذاتی بودن زبان، لایه ای بودن زبان و اختصاص زبان به نوع انسان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و سپس موارد مطرح با داده های قرآنی محک زده شد.در این پژوهش در خصوص ذاتی یا اکتسابی بودن زبان از منظر زبان شناسی استدلال شد که نظریات غالب به ذاتی بودن زبان قائل هستند. از جمله نحله ای که بر این مهم تأکید دارد مکتب دستور زایشی چامسکی است که معتقد است انسان با نظام سازکار زبانی متولد می شود. یافته های قرآنی نیز براین نکته صحه می گذارند که در بدوخلقت انسان صورتی از زبان که به اصطلاح «بیان» از آن نام برده شده است به انسان آموخته شده است بر این اساس استدلال شد که قرآن زبان را ذاتی می داند. همچنین استدلال شد که قبل از تولد توانایی نامگذاری که یکی از موهبت های الهی است، به انسان داده شده است که این نیز به نوع دیگری ذاتی بودن زبان را مورد تأیید قرار می دهد.
در این پژوهش در خصوص لایه ای بودن زبان از منظر زبان شناسی استدلال شد که بحث لایه ای بودن به صورت مختلف مطرح شده است جایگاه بسیار بالایی در زبان شناسی دارد. اذعان شد که مهم ترین بحثی که در این خصوص قوت گرفته است، این است که زبان در سطح مشترک جهانی و به عنوان مبنای مشترک همه زبان ها از مجموعه ای از اصول و پارامترها تشکیل شده است و در سطح تبلور زبان ها سطحی است که پارامترها در زبان ها به فعلیت رسیده تثبیت شده است. داده های قرآنی بین این دو سطح با دو واژه ی بیان و لسان تمایز قائل شده است.
سومین بحثی که در این پژوهش مطرح شد بحث اختصاص زبان به نوع انسان می باشد براساس یافته های علمی از یک طرف زبان شناسی چون چامسکی استدلال می کند که زبان صرفاً مختص انسان است از طرف دیگر پژوهش ها نشان می دهند که حیوانات و پرندگان دارای زبان می باشند که زبان آنها به اندازه ی کافی پیچیده است و برخی از ویژگی های زبان انسان را دارا می باشند. یافته های قرآنی در این پژوهش نیز از یک طرف زبان را به عنوان موهبتی می داند که به انسان تعلیم داده شده است از طرف دیگر شواهدی بدست می دهد که پرنده ای چون هدهد دارای زبانی نوآوری ها و ابداعات قابل توجه می باشد. از این بحث می توان استنتاج کرد که زبان انسان دارای ویژگی هایی است که موجودات دیگر فاقد آن هستند ولی در عین حال به طور کلی زبان مختص انسان نیست و موجودات دیگر دارای زبان هایی هستند که احتیاجات آنها را برآورده می سازد این زبان ممکن است با آنچه از آنها ساطع می گردد متفاوت باشد بنابراین به نظر می رسد می بایست در اطلاق زبان اختصاصاً به نوع انسان محتاطانه تر برخورد کرد. البته این نکته را نباید از نظر دور نگاه داشته شود آنچه در این جستار پیرامون آیات قرآنی مطرح شد صرفاً یک برداشت است نمی توان برداشت نگارنده را معنای قطعی این آیات تلقی کرد.
فهرست منابع :
اچسون، جین: (1364) روان شناسی زبان، ترجمه عبدالخلیل حاجتی، تهران
امیرکبیر طباطبایی، سید محمد حسین: (1363) تفسیر قرآن کریم (المیزان)، ج 15 ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران بنیاد علمی فکری علامه طباطبایی.
مکارم شیرازی، ناصر: (1363) تفسیر نمونه، ج 15، تهران: دارالکتب الاسلامیه
- Berlin,and Kay, P. (1969), Basic colour terms: The University of California press.
Chomsky, N. (1957) Syntactic Structures, the Hauge: Mouton
____(1965) Aspects of the Theory of Syntax, Mass: MIT Prees
__ (1981) Lectures on Governmment and Binding, Dordercht: foris
(1995) The Minimalist Program, Cambridge, Mass : MIT Press Faucts, Roger, S Deborah. H. (1996) Project washoe, chimpanzee and Humman Comunication Institute. Central Washington University.
Finch, G. (2000) Linguistic terms and concepts, Macmillan Press LTD: London ad New York
Fischer. J. et al (1998) "Local Variation in Barbory Macaaue Shrill Barks " Animal Behaiour vol 56, no 3: pp 623-629
Freeberg, T.M. (1998)" Rhe Cultral Transmition of court Patterns in Cow brids" , Animal Behaviour vol56, No 5 pp 1663-1073.
#440@
GARDNER,B.T.& GARDNER,R.A.(1971),TOW WAY COMMUNICATION WITH AN INFANT CHIMPANZEE ,BEHAVIOR OF NONHUMAN PRIMATES ,VOL 4.NEW YORK ACADEMIC.
HAVES ,A.(1995)MACHIAVALIAN MONKEYS & SHAKESPEREAN APES: THE QUESTION OF PRIMATE LANGUAGE "ZOO GOER.6.
JONSON,J.(1995). CHIMP TALK DEBATE :IS IT REALY LANGUAGE? THE NEW YORK TIMES. JUNE /6TUSDAY LATE EDITION- FINAL SECTION C,P 1
MARLER ,P.(1991) THE INSTINCT TO LEARN , IN THE EPIGENESISTS OF MIND : ESSAYS ON BIOLOGY AND COGNITION.
PATERSON ,F.G.(1978) THE GESTURE OF GORILLA ,BRAIN AND LANGUAGE , 5:72-97
PEPPERBERG , LRENE . M.& ROBYN .J BRIGHT (1990) TALKING BRIDGS"
PEPPERBERG , LRENE.(1991) REFERENTIAL COMUNICATION WITH AN AFRICAN GRAY PARROT, HARRARDS GRADUATE SOCIETY : NEWS LETTER
PREMACK,D.(1971) LANGUAGE IN CHIMPANZEE ,SCIENCE,172:808-22. ,
پی نوشت ها :
1.استادیار دانشگاه ایلام.
2.Language Acquisition Device (LAD)
3.deep structure.
4.surface structure.
5.transformation.
قرآن، ادب و هنر(مجموعه مقالات)، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول، (1385)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}